به گزارش کامینگ سون موزیک: سجاد پورقناد، نوازنده، پژوهشگر و سردبیر مجله «گفتگوی هارمونیک» در گفتگویی با برنامه خنیاگران رادیو فرهنگ […]
در ابتدا برای آنکه مخاطبان خردورزی بیشتر شما را بشناسند مختصري از خودتان بگویید، و بفرمایید کار در حوزه موسیقی را از کجا آغاز کرده و اکنون مشغول به چه فعالیتی هستید.
سجاد پورقناد هستم، از 14 سالگی آموختن موسیقی ایرانی را با ساز سه تار آغاز کردم و سپس دروس مختلف موسیقی را تا مقطع فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی نزد استادان موسیقی فراگرفتم. پانزده سال است که سردبیری مجله روزنامه گفتگوی هارمونیک را به عهده دارم. در آثار متعددی در نقش نوازنده تار و سه تار و خواننده اپراتیک و… حضور داشته ام.
برای آغاز بحث ابتدا بفرمایید، که نسبت موسیقی و اندیشمندان چه نسبتی باید باشد و در ایران چه نسبتی است؟
این سوال تا اندازه ای کلی است و ممکن است کمی گمراه کننده باشد. ما باید مشخص کنیم که منظورمان از اندیشه چیست.
اگر منظور قدرت تعقل و نقد است به طور عام است، باید بگویم تصور نمی کنم ارتباط مستقیمی بین موسیقی و اندیشه انتقادی به طور عام باشد و نباید تصور کنیم این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
هرچند میدانیم که کمتر اندیشمندی پیدا میشود که حداقل گوشه چشمی به هنر و بالاخص موسیقی نداشته باشد.
پس با اینکه عدم وجود موسیقی در عرصه زندگی اندیشمندان نمیتواند به کلی مخل فعالیت آنها در عرصه اندیشه ورزی باشد، وجود آن مفید است. چرایی این مفید بودن مجالی بسیار گسترده میطلبد که خارج از فرصت این بحث است.
شاید بشود وجود و عدم وجود موسیقی را در زندگی یک اندیشمند با حضور و عدم حضور مناظر زیبای طبیعی برای یک هنرمند نقاش مقایسه کرد. نبود مناظر طبیعی میتواند ذهن نقاش را از دیدن دنیایی از زیبایی محروم کند ولی عدم وجود این مناظر موجب نمیشود کار یک نقاش به طور کامل متوقف شود چون نقاشی میتواند دنیایی دیگر را روایت کند که الزاما رد پایی در طبیعت ندارد.
در تاریخ ایران اندیشمندان بزرگی مانند ابن سینا، فارابی، ابن خلدون و… به قدری موسیقی را میشناختند که امروز در فرهنگ موسیقی ایران به عنوان دانشمندان موسیقی شناخته میشوند، هرچند نباید از نظر دور داشت که عموما این دانشمندان موسیقی را از نگاه علمی بررسی می کرده اند و عموما موسیقی را از نگاه هنری بررسی نمیکردند.
به بیان دیگر موسیقی را یک نوع ریاضی که به صوت درآمده تلقی کرده و بررسی میکردند. پس باید توجه داشته باشیم که در آن زمان رویکردی جدی به تئوری موسیقی وجود داشته که در میان دانشمندان ایرانی رواج داشته است.
فضای رشد و تعالی موسیقی و ذائقه موسیقیایی جامعه تا چه میزانی به عملکرد اندیشمندان و فضای مطبوعاتی حوزه موسیقی دارد؟
در ایرانِ امروز متاسفانه به دلیل بهای کمی که به عرصه مطبوعات و قلم داده شده، ضربه های جبران ناپذیری به اطلاعات عمومی مردم وارد شده که بعید است به راحتی این افت سواد قابل جبران باشد. تا حدود پانزده سال پیش هنوز عرصه کتاب و مطبوعات کاغذی و دیجیتالی فعالیت قابل قبول و تأثیرگذاری بالایی در رشد اجتماعی داشت ولی امروز با نبود حمایت های دولتی از این رسانه ها، کم کم چراغ همه آنها رو به خاموشی رفته و تنها منبع عموم مردم فضاهایی مانند اینستاگرام شده است.
اینستاگرام چگونه فضایی است!؟ جایی که افراد عالم و عامی در کنار هم و در جایگاهی تقریباً یکسان مشغول قلم زنی هستند!
گاه یک فرد عامی کاملآ بیگانه با عرصه دانش و خرد، به دلیل تنها انتشار تصاویری از زندگی روزمره خود از یک هنرمند، فیلسوف، جامعه شناس و… بارها و بارها دنبال کنندگان بیشتری دارد.
از طرفی قیمت بالای کاغذ، تبلیغات ناکافی دولتی برای آثار با ارزش و عدم اختصاص بودجه برای کمک به تولید آثار مهم قلمی، توان رقابت را از رقیبان این بازار مکاره گرفته است.
هیچ بعید نیست که همین دو مجله فعال کاغذی موسیقی و چند سایت معتبر موسیقی که به سختی به فعالیت خود ادامه میدهند در همین یکی دو سال آینده تعطیل شده و به جمع دیگر مجموعه های فرهنگی بر باد رفته بپیوندند.
قبلاً هم اندیشمندان زیادی هشدار داده بودند که اگر روزی تیراژ کتاب های مهم به سیصد نسخه رسید باید فاتحه فرهنگ کشور را بخوانیم. اکنون بیشتر از ده سال است که تیراژ سیصد نسخه کتاب برای این کشور هشتاد میلیونی یک موضوع عادی شده است!
برخی معتقدند در سالهای گذشته اختناق و فاصلهای که میان اندیشمندان و اهالی موسیقی افتاده است، شاهد آن هستیم که محتوای تولید شده در موسیقی دچار ضعف محتوایی شده. این گزاره تا چه میزان قابل اتکا است؟
اینجانب چنین اعتقادی ندارم و گمان میکنم کمبود ایده آهنگسازی موجب این افت کیفیت است.
ارتباطی که اندیشمندان و مطبوعات میتوانند ما بین اهالی موسیقی و مخاطبانشان ایجاد کنند به چه صورت است؟ برای آن چه باید کنند؟
ارتباط اندیشمندان موسیقی و سایر حوزه های علوم انسانی با هنرمندان موسیقی قطعا تاثیر مثبتی روی پیشرفت این هنر دارد ولی ما فعلآ در مرحله ای نیستیم که به این موضوع بی اندیشیم.
گویی از رییس جمهور یک کشور عقب مانده که یک جاده آسفالت ندارد بپرسیم که به نظر شما اتوموبیل هایی با سوخت گازوئیل مناسب کشور شماست یا بنزین.
ما ابتدا باید قبول کنیم، فرهنگ و هنر ایران در وضعیت بیمار به سر میبرد و این بیماری در وضعیت وخامت است. وقتی وزیر فرهنگ نداند که چند مجله اینترنتی و کاغذی مهم در موسیقی وجود دارد یعنی هنوز حتی به این موضوع فکر نشده که مشکل وجود دارد یا ندارد.
ما امروز در این مرحله هستیم. آیا وقتی از وزیر نفت سوال میکنید تولید نفت حدوداً چند بشکه در روز است بین یک میلیون و صد میلیون و… شک میکند؟! گمان میکنم خیر! ولی مطمئنم هیچکدام از وزرای فرهنگ از حداقل بیست سال پیش تا امروز نام همین انگشت شمار مجله های موسیقی را هم نشنیده اند. ما در چنین وضعیتی به سر میبریم.
یعنی هنوز مسئولین خبر ندارند که مطبوعات موسیقی در چه وضعیتی هستند، پس دادن راهکار درمان در این اوضاع کمی دور از ذهن است.
در پایان اگر نکتهای در نظرتان است که در سوالات به آن اشاره نشده بفرمایین که در خدمتتان باشیم.
شاید بد نباشد اینجا یک جمع بندی از کل صحبت ها به صورت خلاصه ارائه دهم. موسیقی یک پدیده هنری است و با اینکه از قواعد ریاضی بهره میبرد ولی نباید شاخه ای از علم شمرده شود چون کاربرد اصلی آن هنری است. ارتباط نزدیک اندیشمندان و متفکرین با اهالی موسیقی به رشد و تعالی آن کمک میکند ولی لازم و ملزوم نیستند. وضعیت نشر موسیقی چه در مباحث قلمی چه آثار صوتی در وضعیت بسیار وخیمی قرار دارد و با ادامه بی توجهی مسئولین احتمالا وضعیت از این بدتر هم خواهد شد.
خردورزی