Blog

«اركستر سازهای ملی ایران» دركانون مناقشات

«اركستر سازهای ملی ایران» دركانون مناقشات

سيمين سليماني

نام اركستر، آغاز مناقشه

سجاد پورقناد، نوازنده و كارشناس موسيقي از كساني است كه اين نام‌گذاري را محل انتقاد مي‌داند. او از اساسنامه و سابقه اركستر سازهاي ملي ايران به «اعتماد» مي‌گويد:«بنده و ديگر دوستاني كه معترضيم به هيچ‌وجه مخالف فعاليت اين اركستر نيستيم؛ مشكل استفاده از اين عنوان يعني «اركستر سازهاي ملي ايران» است.» پورقناد درباره اينكه چرا نبايد از اين نام استفاده مي‌شده، توضيح مي‌دهد:«اركستر سازهاي ملي يك اركستر دولتي با سابقه است و طبيعتا نام يك اركستر كه سال‌ها در يك نهاد فرهنگي عريض و طويل مانند وزارت فرهنگ و هنر و در ادامه فعاليتش وزارت فرهنگ و ارشاد حضور داشته ديگر يك نام عادي نيست؛ سابقه و تاريخچه و اعتباري دارد كه بايد از آن حفاظت و صيانت كرد.» او همچنين يادآوري مي‌كند كه «چرا بايد بنياد رودكي به اين اركستر و نامش بي‌توجه باشد كه نه تنها اين اركستر را تعطيل كند بلكه به راحتي نامش را هم واگذار كند به يك اركستر خصوصي.»از سوي ديگر مهدي افضلي، مدير عامل بنياد رودكي نيز گفته است:«در بنياد رودكي سابقه‌اي از ثبت اركستر سازهاي ملي نداشتيم.»پيمان ميرآقاسي، نوازنده ديگري كه در اركستر ملي به رهبري فرهاد فخرالديني سابقه فعاليت دارد، حق را به قرباني و گروهش مي‌دهد و با بيان اينكه در بايگاني دفتر موسيقي همه‌ نام‌ها با حساسيت زيادي نگه‌داري مي‌شوند، عنوان مي‌كند:«براي يك فعاليت هنري نام در درجه دوم قرار دارد و اين محتواست كه ارزش است و پيشنهادم به موزيسين‌هايي كه خود را در مركز اين مناقشات مي‌بينند؛ اين است كه به اينگونه دعواها كه منجر به تعطيلي يك فعاليت هنري خواهد شد نبايد دامن زد و به جاي دامن زدن به اينگونه مناقشات، فعاليت جديدي را آغاز و نام تازه‌اي را در موسيقي كشورمان تثبيت كنند».امين حيدري، نوازنده عود هم كه قبلا در اركستر سازهاي ملي حضور داشته و از آن جدا شده، گزينه ديگري است كه سراغش رفتم. همچنين نظر مديرعامل بنياد رودكي را در ارتباط با اين موضوع جويا شدم و البته از علي‌اكبر قرباني، رهبر اركستر ساز‌هاي ملي پرسيدم كه چه پاسخي به انتقادهاي مطرح‌ شده دارد. قرباني ادعاهاي مطرح شده را بي‌اساس مي‌داند و با بيان اينكه مراحل قانوني براي نام‌گذاري اركستر سپري شده، مي‌گويد‌ الزامي نمي‌بيند كه به «هر گونه ادعاي بي‌اساس از طرف شخص يا اشخاصي» پاسخ دهد.

اركستر دولتي با سابقه و مساله پخته‌ خواري

سجاد پورقناد كه با علي رهبري سابقه همكاري دارد، مي‌گويد:«اركستر سازهاي ملي يك اركستر دولتي با سابقه و تاسيس آن مربوط به سال 1345 است. اين اركستر در كنار اركستر سمفونيك تهران و اركستر اپرا يكي از اركسترهاي دولتي وزارت فرهنگ و هنر بوده كه پيش از انقلاب در بيشتر كنسرت‌ها به سرپرستي فرامرز پايور به فعاليت مشغول بود؛ همچنين بعد از انقلاب نيز اين اركستر در برنامه‌هاي مختلفي با سرپرستي جليل عندليبي فعاليت كرد اما اين فعاليت مداومت نداشت. در زمان مديريت علي رهبري در اركستر سمفونيك تهران، ايشان با همكاري بنده كه در آن موقع به عنوان معاون اجرايي ايشان در بنياد رودكي به مدت 7 ماه مشغول به كار بودم و مسووليت‌هايي از قبيل مشاوره براي انتخاب قطعات ايراني براي اركستر سمفونيك و اركستر سازهاي ملي را داشتم، اين اركستر را احيا كردند ولي بعد از اولين كنسرت كار اين اركستر متوقف شد.»

پورقناد در ادامه درباره حمايت بنياد رودكي از اين اركستر مي‌گويد:«بنياد رودكي اين اركستر را كه صاحب اساسنامه و قوانين مشخصي بود، ديگر به همكاري دعوت نكرد و با تغيير مديران، اين اركستر به صحنه برنگشت حالا خبر رسيده كه يك اركستر خصوصي با همين اسم ثبت شده و بنياد رودكي نيز از آن براي برگزاري كنسرت حمايت كرده است؛ البته مدير اركستر جديد در مصاحبه‌اي گفته كه اين اسم ثبت نشده؛ كه اين هم به نظرم عذر بدتر از گناه است. فرض كنيد اركستر سمفونيك تهران چند وقت تعطيل بود، آيا بايد كسي اجازه اين را داشته باشد كه از اين نام استفاده كند؟ من و يا ديگر دوستاني كه اعتراض داريم به هيچ عنوان مخالف فعاليت اين اركستر نيستيم؛ مشكل استفاده از اين عنوان يعني «اركستر سازهاي ملي ايران» است. مشكل اصلي اين است اركستر سازهاي ملي كه در همين سال‌هاي پيش از طرف مديران بنياد رودكي «مهم‌ترين اركستر بنياد رودكي» نام گرفته بود، ناگهان محو شد و به يك شخص اجازه داده شد دقيقا از همين نام استفاده كند. مساله اينجاست كه بنياد رودكي از طريق اين نام به نوعي جاي خالي اركستر سازهاي ملي را بدون كوچك‌ترين مسووليت‌پذيري از نظر پرداخت حقوق ثابت، بيمه و… پر كرده و اين نوعي پخته ‌خواري است.»

چرا بايد بنياد رودكي به اين اركستر و نامش بي‌توجه باشد؟

پورقناد همچنين با انتقاد از عملكرد بنياد رودكي درباره اين موضوع اين طور به صحبت‌هاي خود ادامه مي‌دهد:«طبيعتا نام يك اركستر كه سال‌ها در يك نهاد فرهنگي عريض و طويل مانند وزارت فرهنگ و هنر و در ادامه فعاليتش وزارت فرهنگ و ارشاد حضور داشته، ديگر يك نام عادي نيست، سابقه و تاريخچه و اعتباري دارد كه بايد از آن حفاظت و صيانت كرد. نبايد فراموش كنيم كه هنوز دقيق‌ترين نمونه‌هاي گروه‌‌نوازي اركستر ايراني مربوط به ضبط‌هاي همين اركستر در دهه 40 و50 با سرپرستي استاد فرامرز پايور بوده است. هسته مركزي اين اركستر را هنرمندان قسم خورده‌اي مانند استادان فرامرز پايور، هوشنگ ظريف، رحمت‌الله بديعي و… تشكيل داده‌اند. حال چرا بايد بنياد رودكي اينقدر به اين اركستر و نامش بي‌توجه باشد كه نه تنها اين اركستر را تعطيل كند بلكه به راحتي نامش را هم واگذار كند به يك اركستر خصوصي. مشخص است كه هر عنوان در يك نظام سازماني، تعهداتي را به همراه دارد ولي بنياد رودكي ظاهرا مي‌خواهد بدون صرف هزينه و دردسرهاي اداري به صورت اسمي اين اركستر را روي صحنه ببرد. در سال‌هاي اخير شاهد اقدامات مثبت مسوولان بنياد رودكي بوده‌ام و حيفم مي‌آمد كه اين خطاي بنياد رودكي را گوشزد نكنم بنابراين از اولين برنامه‌اي كه اين اركستر به روي صحنه برد با همفكري همكاران سابقم در اركستر سازهاي ملي، نامه‌اي خطاب به معاون هنري وزارت فرهنگ نوشتم كه رونوشت آن به وزير بود؛ پس از آن ديدارهايي با مدير بنياد رودكي و معاونان ايشان داشتم و آنها را در جريان تاريخچه و اساسنامه اين اركستر گذاشتم. متاسفانه نه به نامه‌ها جوابي داده شد و نه اقدامي براي اركستر سازهاي ملي صورت گرفت. مشكل، آقاي قرباني و كارهاي انتخابي ايشان نيست، اگر بر اساس همان اساس‌نامه اين اركستر به صورت رسمي كار مي‌كرد و رهبرش هم بر اساس همان ضوابط آقاي قرباني انتخاب مي‌شد، مشكلي نبود؛ چراكه حتي اگر در آن نظام اداري اشكالي هم پيش مي‌آمد، اين سامانه خود را اصلاح مي‌كرد و در نهايت رو به پيشرفت مي‌رفت.»

روزنامه اعتماد