Blog

گفتگوی روزنامه هم‌میهن با سجاد پورقناد درباره موسیقی اعتراضی

گفتگوی روزنامه هم‌میهن با سجاد پورقناد درباره موسیقی اعتراضی

همراه شو عزیز

موســیقی امروز ایران چقدر می توانــد یا چقدر می خواهد که با رویداد های اجتماعی همراه شــود؟ سابقه همراهی موســیقی در ایران بــا رویداد های اجتماعــی، اعتراضات، انقلاب ها و خیزش ها را تا کجــا می توان پیگیـری کرد؟
حاصل کارگروه چــاووش را می تــوان نقطه عطف نســبت موســیقی باکلام با خیزش های اجتماعی در تاریــخ معاصر ایــران قلمــداد کرد؟ این ها و ســوالات دیگر نکاتی اســت که با ســجاد پورقنــاد، فارغ التحصیل اتنوموزیکولوژی، نوازنده، منتقد و پژوهشگر موسیقی در میان می گذاریم و بخشی از پاسخی که می گیریم اینگونه است: «موضوع، وحدتی اســت که اثر میان هواداران یک گفتمــان به وجــود می آورد و درواقع همه‌گیــری یک اثر الزاما به دلیل کیفیت ممتاز آن نیست. هر گفتمانی تلاش
میکند آیکون هایی ســمعی و بصری برای خود بســازد و قطعات موســیقی یکی از ایــن آیکون هاســت.«آنچه در ادامه می خوانید گفت‌وگوی «هم میهن» با پورقناد اســت در مورد نقش آیکونیک موسیقی در اعتراضات.

از آنچــه گــروه «چــاووش» در مقطع زمانــی انقلاب 57 انجام داد همواره به عنوان نقطه عطفی در نســبت موسیقی باکلام با خیزش های اجتماعی یاد می شود اما آیا پیشینه ترانه های انقلابی و اعتراضی را در ایران پیش
از آن هم می توان ردگیری کرد؟
بلــه، قطعــا. از جمله موســیقی هایی که به عنــوان واکنش به رخداد های اجتماعی ثبت شــد ه اند می توان به تصانیف دوران مشــروطه اشــاره کرد. تصانیفی از موافقان مشروطه و از جمله ملک الشــعرای بهار، محمدعلی امیرجاهد و مهمترین شــان ابوالقاســم عــارف قزوینی که آثــاری را براســاس جنبش های مردمی و مسائل اجتماعی شکل دادند. بعد از آن هم کم و بیش شاهد شکل گیری چنین اتفاقاتی هستیم، هرچند آن آزادی، دیگــر وجود ندارد. به عنوان مثال در مقطعی ســرود «30 تیر» را می شــنویم. ســرودی که آهنگساز آن، حســین ملک، به مناسبت سی تیر 1331 ساخته و شعر آن نیز از استادش ابوالحسن صبا است یا سرود هایی در حمایت از جنبش های مردمی مانند ملی شدن صنعت نفت که از جمله آن ها می توان به قطعه «سمفونی نفت» اســتاد علینقی وزیری اشــاره کرد که البته ناتمام ماند و فقط نســخه ای از آن برای تار تنظیم شــد و هرچند وزیری قرار بود آن را برای ارکستر بنویسد چنین امکانی برایش فراهم نشد.
از این ها می گذریم تا به ســال های پیش از انقلاب برســیم که کار هایی به صــورت زیرزمینی انجام شــد و در این بین اگرچه گــروه «چاووش» بیش از دیگران شــناخته شــد اما همزمان با «چاووش» کسان دیگری هم مشــغول کار بودند و آثار دیگری
هم تولید می شد که از جمله آن ها می توان به سرودی با مطلع ِ «برپاخیز، از جا کن، بنای کاخ دشــمن» اشاره کرد که از سرود شــیلیایی معروف «خلق متحد» اقتباس شد و شعر آن از علی ندیمــی بود. پس فقط «چاووش» نبوده که ایــن بار را بر دوش
می کشیده اما برجسته ترین اش بوده است. این ژانر از موسیقی با وقوع انقلاب توســط افرادی دیگر ادامه پیدا کرد. هرچند، دیگر حاصــل کارگروه اپوزیســیون تلقی نمی شــد و محصول گفتمان پیروز بود.

اشاره کردید فقط «چاووش» نبوده که این بار را بر دوش می کشیده، اما برجســته ترین اش بوده است. دلیل این برجسته شدن به نظرتان چه بود؟
فعالیت اصلی «چــاووش» در این زمینه از بعد از 17شــهریور 1357 شروع شــد. 17شــهریور تا 22بهمن فاصله زیادی ندارد و این گــروه در همین فاصله زمانی به فعالیــت جدی در این زمینه پرداخت و برای گفتمانی که در ادامه به گفتمان غالب تبدیل
شــد به تولید اثــر پرداخت. کانون «چاووش» کار هایی هم داشت که در فضای انقلاب نبود و از جمله آن ها می توان به سنتورنوازی مجید کیانی، آلبوم هایــی به یــاد طاهــرزاده، به یــاد عــارف و… اشــاره کرد. «چــاووش» در پی حضور ســه موزیسین، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی و خوانندگی محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و… گل کرد چون چهره ای از موسیقی دستگاهی را نشــان داد که نســبت به مســائل اجتماعی بی تفاوت نبود و می توانست با آن همراهی کند.

ضمن اینکه از نظر موسیقایی نیز نونوار و متفاوت با موسیقی دستگاهی دوران خود بود.

آثار انقلابی گروه «چاووش» را می‌‌‌توان به عنوان الگوی درست نسبت موسیقی با رویداد اجتماعی پذیرفت؟
ابتدا باید بدانیم درست را در چه می‌‌‌بینیم و منظورمان از الگوی درســت چیســت. آیا از این نظر به موضوع نــگاه می‌‌‌کنید که الگوی درســت به معنای همراهی با حرف عموم مردم اســت؟ این از نظر من الگویی درســت نیســت چــون معتقدم هنرمند
به عنوان بخشــی از بدنه جامعه روشــنفکری باید پیشتاز مردم باشد و نه دنبالهروی آنها. نکتهای که گاهی اوقات در کارهای «چاووش» دیده می‌‌‌شــود. آنجا که از لزوم وحدت مردم ایران، لــزوم وحدت اقوام که در می‌‌‌ان عــوام مخالفتهایی با آن وجود
داشــت می‌‌‌گوید و از این نظر می‌‌‌توان گفت پیشرو بوده است و نه دنباله روی یک مسیر. اگر از دید آهنگسازی به موضوع نگاه می کنید بله در «چاووش» قطعاتی با آهنگسازی پیشرو بسیار اســت، قطعاتی که پیش از آنکه تحت تاثیر فضای مرکز حفظ و
اشاعه موسیقی باشد، تحت تاثیر هنرستان موسیقی ملی و به دنبــال یافتن قابلیتهای جدید در گروهنــوازی و چندصدایی اســت و در این بین لطفی کمترین سهم و مشکاتیان و علیزاده بیشترین سهم را دارند.

می توان گفت برانگیختی ناشی از شنیدن آثار انقلابی کارهای گــروه «چــاووش» یک برانگیختی فــردی بوده و نتوانسته اســت به کدی موســیقایی در دل تجمعات تبدیل شود؟
برخی از کارهای «چاووش» به این قابلیت دســت پیدا کرد. به عنوان مثال تصنیف «همراه شو عزیز» اما باید توجه داشت که در بسیاری از اوقات خواست عمومی است که یک موسیقی را به کدی اجتماعی برای خوانده شــدن در دل تجمعات تبدیل
می کند. درواقع همهگیری یک اثر الزاما به دلیل کیفیت ممتاز آن نیست. به عنوان مثال «یار دبستانی من» که بارها و بارها در تجمعات دانشجویی خوانده شد بر مبنای ترانه ای ضعیف شکل گرفته بود یا تصنیف «مرغ سحر» از نظر شعر و آهنگسازی جزو تصانیف درجه یک ایرانی نیست و حتی خود مرتضی نی داوود هــم تصنیف هایی قوی تر از «مرغ ســحر» دارد، البته که «مرغ سحر» هم نه تصنیف که پیش درآمدی بود که ملک الشعرای بهار شعری برای آن سرود و اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم می بینیم که موسیقی چندان مناسبی هم برای کارکردی که از آن طلب می‌‌‌کنند ندارد. موســیقی آرامی دارد و مشخص است که ابتدا موسیقی ساخته شده و بعدا شعری بر آن گذاشته اند، خصوصا بخش دوم آنکه اکثرا هم خوانده نمی شــود و از لحاظ
شــعر ضعیف تر از قســمت اولش هم هســت اما این تصنیف، یــک تصنیف متوســط در موســیقی ایرانــی، بســیار بیش از توانمندی هایش محبوب و به آیکون دورانی خاص تبدیل شد.

موســیقی هنگامی که این حالت آیکونیک را پیدا می‌‌‌کند وارد فضایی دیگر می‌‌‌شــود، فضایی که فاکتورهای آن بر محبوبیت تصنیف تاثیرگذارند تا کیفیت شعر و موسیقی.

و موسیقیای را سراغ دارید که در سالهای اخیر این حالت آیکونیک را پیدا کرده باشد؟
نه، موســیقی ای که بتوانــد محبوبیتی آنچنانــی پیدا کند حداقل در 15 ســال اخیر قابل مشاهده نیست. موسیقیای که بتوان آن را همپای «مرغ ســحر»، «ایــران ای مرز پرگهر»، «همراه شو عزیز»، «ایران ای سرای امید» و… تلقی اش کرد. هرچند زمانی که مــردم تصمیم بگیرند اثری را به عنــوان آیکون جنبش خود برگزینند موضوع دیگر نه کیفیت شعر است و نه کیفیت موسیقی. موضوع وحدتی اســت که آن اثر میان هواداران یک گفتمــان به وجود می‌‌‌آورد و زمانــی که این وحــدت به وجود آمد شــما دیگر نــه می‌‌‌توانید به موسیقی آن دســت بزنید و نه به شعرش. هر گفتمانی تلاش می‌‌‌کند آیکونهایی سمعی و بصری برای خود بسازد و قطعــات موســیقی یکی از این آیکونهاست.

روزنامه هم‌میهن (چهارشنبه 27 مهر 1401)