سيمين سليماني نام اركستر، آغاز مناقشه سجاد پورقناد، نوازنده و كارشناس موسيقي از كساني است كه اين نامگذاري را محل […]
علیرضا میرعلینقی، کامیار صلواتی، سجاد پورقناد، آروین صداقتکیش و مهران مهرنیا به همت کانون پژوهشگران خانه موسیقی، شیوه نقد در موسیقی را نقد کردند.
سومین سخنران نشست سجاد پورقناد«نقدِ نقد در موسیقی ایران» سجاد پورقناد بود. او در ابتدا گفت: موضوعی که من میخواهم در موردش صحبت کنم اصل مسئله نقد و نقادی است و بخش اولش فقط مربوط به موسیقی نمیشود و کل منتقدان را دربرمیگیرد. نکتهای که بسیار اهمیت دارد این است که یک منتقد اول بتواند تعاریف مختلف رشتهای را که در موردش کار میکند شناسایی کند و مشخص باشد که هر واژهای که به کار میبرد و کلید واژههای نقدش هر کدام برای خودش چه مفهومی دارد و این که میتواند همان مفهوم را به مخاطب نشان دهد یا نه.
پورقناد ادامه داد: مسئله دیگری که اهمیت بسیاری دارد این است که منتقد بتواند طبقهبندیهای مختلف رشته خود را شناسایی کند. گاهی اوقات هم به نظر میآید که خارج از محدوده دقیق رشته خودش است ولی لازم است که آنها را بداند. به عنوان مثال منتقدی که در مورد موسیقی کلاسیک صحبت میکند باید در مورد تعاریفی که مربوط به موسیقی پاپ یا اصطلاحا مردمپسند است هم اشراف داشته باشد که بداند در چه جایی قرار دارد.
او تصریح کرد: خود من از سالهای دهه 80 که وارد این کار شدم با بحث نوشتن نقدهای مختلف به اهمیت این موضوع رسیدم که باید تعاریف مشخصی وجود داشته باشد که ما کارمان را نسبت به آنها پیش ببریم و به همین دلیل در این مورد هم بسیار فکر کردهام و نوشتهام که در نهایت تبدیل به پایاننامه دوره لیسانسم شد. آن زمان هنوز کتاب آقای ساسان فاطمی منتشر نشده بود؛ کتابی که سه دستهبندی کلاسیک، مردمی و مردمپسند را در حوزه موسیقی معرفی کرد و به ارائه آرای موزیکولوگهای معتبر سراسر جهان پرداخت.
پورقناد اضافه کرد: مسئلهای که با بررسی این کتاب و سایر مقالههای جدیدتر موزیکولوگها به ذهن من رسید این بود که عموما به معلولها می پرداختند و چندان به سراغ علتها نمیرفتند. ما برای این که به یک تعریف برسیم نیاز به بررسی علتها داریم و به همین خاطر سعی کردم از طریق مهندسی معکوس این معلولها را به علتهایی برسانم و براساس همان دستهبندی که انجام دادم تعریفهای دقیقتری پیدا کنم و پیش بروم.
او ادامه داد: من برای سه دستهبندی موسیقی فولک، موسیقی کلاسیک و موسیقی مردمپسند یک زیرمجموعه درست کردم که دو قسمت شد. این اصطلاحی است که دکتر فاطمی در کتابش به کار برد؛ موسیقیهایی که حالت گرگ و میش دارند و در حد فاصلاند و حالتی بینابینی دارند، مثل موسیقی کلاسیک سبک یا موسیقی پاپ- کلاسیک. من از همینها استفاده کردم و اینها را زیرمجموعه شاخه اصلی قرار دادم. فرض بگیرید موسیقی کلاسیک، شاخهای دارد به نام موسیقی پاپ- کلاسیک. از طریق این تعاریف ما میتوانیم موسیقیهای مختلف را بسیار دقیقتر شناسایی کنیم و از طریق نشان دادن ارزشهایی که در آن شاخه خاص هست دست منتقد باز میشود برای این که اثری را بررسی کند.
او تصریح کرد: ما خیلی وقتها نظر استادان موسیقی کلاسیک را در مورد آثار پاپ میخوانیم و میبینیم که اکثرا با معیار و مقیاسهای موسیقی کلاسیک، موسیقی پاپ را بررسی میکنند و گاهی اوقات نظرات عجیب و غریبی میدهند. عجیب و غریب به عنوان مثال این که وقتی از یک موسیقیدان کلاسیک میپرسند بهترین آهنگساز پاپ ایران کیست؟ و او میگوید واروژان! این یعنی نظری عجیب و غریب داده است. چون اصلا موسیقی پاپ، آهنگساز آرمانیاش نباید واروژان باشد و ما داریم این را با عینک موسیقی کلاسیک نگاه میکنیم. ممکن است برعکس این هم اتفاق بیفتد و گاهی اوقات دیدهام که آنها هم با چنین عینکی نگاه میکنند و به عنوان مثال هنگام صحبت در مورد یک موزیسین کلاسیک، میگویند مگر آقای فلانی که این قدر از او تعریف میکنید چقدر فالوئر دارد؟! یا میتواند سولداوت کند؟! او دارد با عینک خودش نگاه میکند و حواسش نیست.
پورقناد افزود: برمیگردم به همان تعاریفی که انجام دادم و سعی میکنم بحث را جمع و جور کنم. من موسیقی کلاسیک را موسیقیای در نظر گرفتهام که طبع هنری دارد و این موسیقی هدف غاییاش این است که مخاطب فرهیخته را جذب کند، یعنی سعی میکند یک اثر هنری تولید کند که مخاطبش فرهیخته باشد. موسیقی پاپ الویتش این نیست و سعی میکند اثری تولید کند که آن اثر بتواند در اوقات فراغت برای شنونده حس خوبی را به وجود بیاورد و سعی میکند جذب حداکثری هم داشته باشد و به خاطر همین است که برای خودشان مهم است که چقدر بلیت میفروشند یا فلانی الان ستاره هست یا نیست. در حالی که در موسیقی کلاسیک میتوانید بگویید فلانی حقش نبود که این قدر مشهور بشود چون تکنیک بالایی ندارد اما در موسیقی پاپ این حرف را نمیتوانید بزنید چون مردم هستند که تشخیص میدهند و اصلا آن اثر با هدف جذب مردم تولید شده است و حسی که آنها از آن میگیرند ملاک است.
او در پاپان گفت: فقط تعریف موسیقی محلی را هم به این اضافه کنم که به دو قسمت موسیقی بدوی و موسیقی پیشرفته دستهبندیاش کردهام. البته که در رشته ما، اتنوموزیکولوژی واژههای پیشرفته و بدوی ممنوعه هستند و من به سنت پدربزرگهایمان در موسیقی تطبیقی از این دو واژه استفاده میکنم. با این نکته تمام میکنم که تا وقتی ما با یک منتقد موسیقی صحبت میکنیم و از او میپرسیم که اثری که در موردش صحبت میکنید و آن ژانر، تعریفش چیست، اصلا تعریف هنر چیست و موسیقی را چه میدانید، اگر نمیتواند جواب بدهد و شروع میکند در مورد معلولها صحبت کردن و در مورد نمودهای بیرونی و نمیتواند یک تعریف دو خطی، سه خطی جامع و مانع ارائه بدهد، تا وقتی که منتقد ما با چنین مشکلی مواجه است، ما در نقد هم مشکلات اساسی خواهیم داشت.